طوایف بلوچ رخشانی

ساخت وبلاگ

آريايي  يك نژاد نيست بلكه يك فرهنگ است .

 بيش از هفت هزار سال پيش مردماني در گوشه كنار فلات بزرگ ايران زندگي مي كردند .

اين ها از هزاران سال پيش در سرزمين ايران به كوچ نشيني مي پرداختند و چون زماني گذشت و يكجا نشيني بر مردمان پسنديده شد ،هر يك از گروههاي گوناگون كه در اين گوشه و آن گوشه ساكن شده بودند نامي براي خود برگزيدند مثل :مانناها،پارس ها،پارت ها،سكاهاو براهويي ها،بلوچ ها،كردها،لرها،افغاني ها،سيستاني ها،(سكاها) پشتو ها،تاجيك ها،تركمن ها، ازبك ها،ارمني ها، قزاق ها، قرقيزها،قفقازي هاو....

به مجموع اين اقوام ،فارغ از آنكه داراي نژاد همانندي بودند يا نبودند ،آريايي (به معني نجيب زاده )می گفتند

داريوش در سنگ نوشته بيستون خود را چنين مي نامد :منم داريوش يك پارسي ،از خاندان هخامنش يك آريايي(نجيب زاده).

در این گفتار داریوش خود را از جزئ به کل معرفی کرده وخودر را یک پارسی وجزئی از یک کل بزرگتر به نام آریایی وایرانی معرفی نموده است.

القاب و عناوين عناوين حكمرانان هر يك از ساتراپي هاي ايران

ساتراپي هاي (ايالت=استان )ايران بزرگ فارغ  ازقومیت ونژادهای اصیل ایرانی ودر یک قالب واحداز هخامنشيان تا ساسانیان وحمله  اعراب  مسلمان به ايران هميشه سربلند به اختصار بدین شرح پیشکش حضور شما نجیب زادگان ایرانی میگردد.

كابلشاه يا كابلانشاه =حكمران كابل

زابلشاه =حكمران زابلستان

سكانشاه يا سكستانشاه =حكمران سيستان (مردم آن از نژادسكاها بودند،)

و سرزمين ايشان را سكستان يا سكزستان مي ناميدند و به زبان تازي سجستان يا سجزستان گفتند و نسبت به آن را سكزي يا سجزي آورده اند و سپس اين كلمات به سيستان بدل شده است.

كوشان شاه = پادشاه كوشانيان مردمي در جنوي افغانستان امروز و در سرحد هندوستان كه فردوسي در شاهنامه آنهارا كشاني ناميده است

ابرانشاه يا ابراز =حكمران ناحيه سنا در خراسان در ميان مرو و نيشابور و درجنوب جمهوري شوروي =تركمنستان امروزي

مرو شاه=حكمران سرزمين مرو

كرمانشاه=حكمران كرمان

مشكزدانشاه =حكمران مشكزدان در خراسان

مكرانشاه=حكمران مكان در حنوب سرزمين سند وسيستان در ميان ايران وپاكستان

هندوانشاه =حكمران نواحي شمال هندوستان

تورانشاه = حكمران توران (طوران)از نواحي سند

گيگاشاه=حكمران ناحيه گيگان درميان سند و مكران

كشميرشاه=حكمران كشمير

 كوچشاه= پادشاه طوايف كوچ(طوایف براهویی سیستان وپاکستان) كه مردمي چادر نشين و كوچ نشين و دامدار در جنوب شرقي ايران و همسايه بلوچ هاي امروز ايران بوده اند و هميشه مخصوصا در شاهنامه فردوسي نامشان با نام بلوچ با هم آمده است و اين نژاد اصيل ايراني رابه زبان تازي و(عربي) قفص و پادشاه ايشان را( قفص شاه )نيز گفته اند.

 از هزاران سال پيش همواره همه اقوام درون اين سرزمين ،خواه با نژادي همگون و خواه با نژادي غير همگون و نا مشترك خود را آريايي در معني نجيب زاده و با شرافت مي شناختند همانگونه كه داريوش در كتيبه بيستون خود را يك پارسي از نسل هخامنش و يك آريايي (نجيب زاده)مي نامد.

امروز نيز تمام اقوام ايراني همچون سكاها (سيستاني ها) كرد لر وبلوچ ,براهويي ،پشتون،تاجيك،ازبك،تركمن،افغان،مكراني،سندي و...را با نام ايراني به معني نجيب زاده و با شرافت مي شناسند .

به دگرگوني نام آريا به ايران در پي دگرگوني لهجه ها در درازاي زمان بنگريد :

آريايي____=___آرياني___=___اراني____=___ايراني

منبع:تاريخ اجتماعي ايران

 

طوایف بلوچ رخشانی...
ما را در سایت طوایف بلوچ رخشانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل محمد رخشانی جمالدینی rakhshani بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 28 ارديبهشت 1394 ساعت: 8:55

وجه تسمیه ایل رخشانی

 

رخشاني:(رخشان)

 

جد بزرگ رخشاني ها رخشان نام دارد كه طايفه نام خود را منتسب به وي مي داند. آرامگاه رخشان درکوهستانهای  بلوچستان پاکستان برروی ارتفاعات شمالی  دره رخشان قراردارد که  زیارتگاه مردم این  دیار است .

 

رخشان صاحب چهارفرزند به نامهاي بادين ، ماندا ، جمال دين   و زربخت بوده كه اين اسماءحالت تغيير يافته اسامي میربهاءالدين ،میر جمال الدين ،میر امام دادو زربخت مي باشند كه مدلل بر ديرينگي ووقدمت زمان حيات آنهاست.

هريك از اين فرزندان شاخه اي از تيره هاي ایل رخشاني را پديد آورده اند كه به نام خود آنها ناميده مي شود.

قسمت اعظم اين تيره ها دربلوچستان شرقی(پاکستان) نوشكي ، دالبندين،خاران(آران)،چاگی ، ماشکید ودره رخشان پاكستان سكونت دارند و تعدادي نيز در ولایات  نيمروز و هلمند  افغانستان  وبرخی درروسيه و  ترکمنستان وتعدادی نیز در کشورهای حوزه خلیج فارس وگروه اندكي در اروپا وآمريكا ساكن اند .

نكته حائز اهميت در مورد  رخشاني اين مطلب است كه در بلوچستان پاكستان فقط دو زبان شاخص وبارز وجوددارد که همگان بدان تکلم می کنند.

يكي زبان بلوچي باگویش رخشاني و ديگري ،زبان براهويي  است ،که این زبان ،متعلق به قوم براهویی است که یکی دیگر از نژادهای اصیل ایرانی است که دارای فرهنگ وزبان خاص خود می باشدو در شاهنامه از این قوم به نام کوچ(قفص)یاد شده است  و اكثر طوايف بلوچ ضمن آنكه به گويش بلوچي رخشاني تكلم مي كنند خود را وابسته  ومتعلق به اين ایل مي دانند.

در كتاب احيائ الملوك (ملک شاه حسین سیستانی ) نوع خاصي ازاسب  به نام  - اسب رخشاني  - نام برده مي شود كه توسط طايفه رخشاني ودرمنطقه  دره رخشان پرورش مي يافته است واين نوع اسب  از نژادهای گرانقيمت وكمياب بوده  که در آب وهوای مناطقگرم وخشک  تحمل واستقامت بسیار بالایی داردودر داشتن رنگ زیبا وسرعت خارق العاده ،منحصر به فرد است.

 زبان بلوچی از زبان‌های ایرانی شمال باختری است و با زبان‌های تاتی، کردی و تالشینزدیکی زیادی دارد  برای همین به نظر می‌رسد گویشوران این زبان در گذشته دور از نواحی شمالی ایران امروزی به کرمان وسپس به كيج ومكران قديم كه بعدها به بلوچستان  معروف گرديد کوچیده باشند.

در شاهنامه نیز از شجاعت ، دلیری ، بی باکی ، شرافت ومیهن پرستی  وتمدن متعالی آنان یاد شده است.

گویش‌ها

بلوچی را به دو گروه اصلی تقسیم می‌توان کرد:

 شرقی، یا شمال شرقی،

و غربی، یا جنوب غربی،

 عمده بلوچها درسه کشور پاکستان، ایران و افغانستان در سرزمینی نسبتاً وسیع و گرم وخشک زندگی می‌کنند تعدادی ازآنان در ترکمنستان بسر می‌برند مجموع قبایل بلوچ جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفرتخمین زده می‌شوند. که بیشتر آنها در دو کشور پاکستان و ایران ساکن اند. اما این رقمها اعتبار قطعی ندارند. بلوچها دراکثرکشورهای جهان سکونت دارند که به دلایل مختلفی از سرزمین خود خارج شده‌اند. که بخشی ازآنها درکشورهای حوزه خلیج پارس و برخی درکشورهای آفریقایی زندگی می‌کنند. بلوچهای افغانستان اغلب در دو ولایت هلمند و نیمروز بسر می‌برند.

گويش بلوچي غربی (رخشانی)

  • رخشانی سرحدی
  • رخشانی افغانستان
  • رخشانی ترکمنستان
  • رخشانی پنجگوری
  • رخشانی کلاتی
  • رخشانی سراوانی

گويش بلوچي جنوبی (مکرانی)

  • لاشاری
  • کچی
  • کراچی

گویش‌های  بلوچي جنوبی یا( سلیمانی وكيچي)

  • بوگتی (بامبور)
  • مری رند (سیبی) که چاکربر‌های سیب را شامل می‌شود
  • دوکمی- مزاری
  • مندوانی & گویش جاتووی سند غربی)

 

جماعتي از قبايل بلوچ كه تحت عنوان كلي (رند)ياد مي شوند طايفه رخشاني و ريگي اند كه در زمره ترك كنندگان زمين وداراي اهميت سياسي ويژه شناخته مي شوند. یک روایت بلوچی میگوید:( رخشانی وریگی چوک میر حقیقت حان انت)

تيره هاي مختلف اين طايفه در كشورهاي پاكستان(نوشكي ودالبندين وكوئته وماشكيد وكراچي و دره رخشان وريگستان)

افغانستان(هلمند ونيمروز وريگستان )

ايران(سيستان، لوتك رخشاني وميانكنگي وشهرزابل ، بلوچستان، زاهدان، ميرجاوه ، خاش و...  )

وتركمنستان، سرخس ، خراسان ، بيرجند ، تربت، قاين ، مشهد ، سرخس

كرمان ، فهرج ، رودبارجنوب ، قلعه گنج ، منوجان ، کهنوج ،فاریاب وهرمزگان و...  زندگي مي كنند.

تيره هاي اصلي اين طايفه عبارتند از :

1ـ رخشاني باديني (تيره سرداري)

2ـ رخشاني جمال ديني

3ـرخشاني ماندايي

4ـ رخشاني زربختي

 

 

شاخه هاي  منشعب از چهار تيره بزرگ عبارتند از:

 

ریگی (دارای 36 تیره )سارانی(دارای 5 تیره )؛گرگیج(؛دارای 10 تیره)

 جیند زهی؛ فقیرزهی ؛جنگی زهی ؛قنبرزهی (کمرزهی،خمر)===توسط اين تيره اشرف افغان هنگام فرار به سوي قندهار كشته شد وسرش را به عنوان هديه براي نادر شاه افشار فرستادند.===؛ سیاه پاد؛ ازبک زایی؛ بهلولی؛ ماهککی ، لالويي

سور؛ کبدانی ؛رحمان زهی ؛بیلر؛ مالکی؛ سیاه چم؛ شهمراد زهی ؛کمالان زهی ؛مسری زهی؛ هولازهی ؛اينگل زهی؛ آزات زهی؛ دشتکانی؛ بلغانی؛ مندوزایی؛ غدایزدایی ؛رحیمان زایی ؛بولا زهی ؛ هوت رخشاني.؛سیاه سر ،  رند ، کلبعلی ، علی زایی و...

رخشانی های افغانستان زربختی اند وبرخی از آنان که در منطقه نیمروزبه سر می برند به همراه گروهی از پشتون های افغان چون در میان طوایف براهویی زندگی می کنند با زبان براهویی تکلم.بلوچ های رخشانی و پشتون های نورزی نیزگویش لهجه براهویی را دارند.ولی سایر رخشانی  افغانستان به زبان بلوچی رخشانی تکلم می نمایند.

رخشاني هاي سيستان ومیرجاوه ، زاهدان ، بيرجند ، مشهد، تهران ونوشكي ودالبندين ، از تيره های باديني وجمال دینی اند واز دو گروه فارسي زبان و بلوچ زبان ،تشكيل شده اند كه شجره نامه  رخشاني هاي باديني   به شرح ذيل مي باشد.

 زوطهماسب(پادشاه ایران در زمان افراسیاب)            میر زمیر  ــــــــ  میر قاسم  ـــــــ  میر نصر الدین(میر حقیقت خان)  ــــــــ  میر نور شاه (رخشان) ــــــــ میر بادین  ــــــــــ  میر سیداد  ــــــــ  میر کرم شاه  ـــــــــــ  میر شهبیک  ــــــــــ  میر هارون  ــــــــــ  میر حیدر  ــــــــــــ  میر حسن  ـــــــ میر مانده ـــــــ میرحمزه(حمزه سیدالشهدا ـ حمزه آزرک شاری - رهبر جنبش سیستان علیه اعراب حاکم بر سیستان بزرگ -در آن دوره تا منطقه سند پاكستان جزئ سيستان بوده است = حَمزه پسر آذَرَک شاری معروف به حمزه بن عبدالله خارجی یکی از ایرانیانی است که بر علیه حکومت خلفای عباسی قیام کرد.

قیام او در اواخر سدهدوم هجری درسیستان آغاز شد. او نسب خود را به زو طهماسب می‌رسانید وحکیم طوس در شاهنامه از زو طهماسب اینگونه یاد می کند:

در ادامه  نبرد نوذر پادشاه ایرانی کشته شد اما با درایت و دلاوری زال ایرانیان در مقابل سپاه افراسیاب ایستادند و زوطهماسب را به پادشاهی برگزیدند افراسیاب که از فتح ناامید گشته بود مجبور به پذیرش قرارداد صلح و عقب نشینی شد و استقلال ایران به همت دلیران سیستان حفظ گردید.

با مرگ زوطهماسب و در هنگامه پادشاهی گرشاسب بار دیگر افراسیاب تورانی سعی کرد از بحران انتقال حکومت استفاده نماید لذا با لشکری گران به ایران تاخت.و . . ).

حمزه آذرك به خاطر این که یکی از عمال دولت عباسي  نسبت به او بي احترامي كرد ،به ستیزه برخاست وقيام كرد.

حمزه سپاهی بزرگ گرد آورد و توانست که نمایندگان هارون الرشیدخلیفهوقت عباسی راشکست دهدوسیستان راازدست آنان خارج کند. او مردم سیستان را از دادن خراج به خلیفه بازداشت و خود نیز چیزی از آنان نگرفت. وی سپس خراسان و کرمان را نیز به سیستان افزود. علی بن عیسی که از طرف خلیفه فرمانروای خراسان بود از هارون کمک خواست. خلیفه به تن خویش به خراسان رفت و امان‌نامه‌ای نیز برای حمزه نوشت ولی حمزه ، حاضر به صلح نشد و با سپاهی سی هزار نفری به مقابله با خلیفه شتافت. هنگامی که او به نیشابوررسید شنید که هارون درگذشته‌است و به گماردن پنج هزار سپاهی در سرزمین‌های که تسخیر کرده بود بسنده کرده و خود به هندو سندلشکر کشید. حمزه در زمان فرمانروایی مامون به سال ۲۱۳ هجری درگذشت)   ــــــــــــــ

میرشاهو ـــــــــ مير شیهک (ازحاکمان بلوچستان قبل از صفویه )ــــــــ»مير چاكر(ازحاکمان بلوچستان در عهد صفویه )ـــــــــ مير حمراء ــــــــ مير حسن ـــــــــ مير بدرالدين ـــــــــ مير نصرالدين ــــــــ مير عجب خان ـــــــــ مير اوديل خان ــــــــ شادي خان ــــــــ مير جان بيك خان ـــــــــــ مير رستم خان ــــــــــ مير كوچك خان ـــــــــــ مير لشكر خان

طبق اسناد موجود مير لشكر خان در اطراف تاسوكي ،ريگ چاه وگود زره ،که در آن زمان دشتی آباد وپر رونق بوده است, به شغل دامداري اشتغال داشته وداراي رمه هاي بزرگ شتر وبز وگوسفندبوده و هم پيمان با قوم  براهويي، تأمين امنيت مرزهاي شرقي كشور ر ا بر عهده داشته است .وزماني كه دولت مركزي ضعيف بود به صورت خود مختار در این منطقه ، حكومت مي نموده است وهم اكنون دوتپه در منطقه تاسوكي به نام تپه لشكران 1و2 به ثبت ميراث فرهنگي رسيده است.

پس از اينكه به دليل بي ليا قتي شاهان ايران بلوچستان به دوقسمت تقسيم شد وقسمت شرقي به بلوچستان انگليس معروف گرديد، ايل رخشاني براي اينكه مليت ايراني خويش را از دست ندهند وتحت تسلط انگليسي ها در نيايند پس از جنگ وگریز های متعدد، به سوي مرزهاي داخلي ايران كوچيدند وقسمت اعظم آنها در سيستان كه منطقه اي سرسبز وخرم بود متمركز گرديدند.

ولي به دلايلي مجبور شدند به گروههاي كوچكتري تقسيم شوند وبه روسيه وافغانستان  وشهرهاي داخلي ايران وگروهي نیز  به پاكستان و کشورهای خلیج فارس نقل مکان نمایند .

رخشاني هاي لوتك وسکوهه، از زمان کدخداپسند خان رخشانی که از طرف خاندان علم قاینی  به سمت  کدخدایی سکوهه را منصوب شده است در اطراف سكوهه، سبز كيم ولوتك اقامت داشته اند.  ازگویش بلوچي به فارسي وگويش سيستاني  تغيير زبان داده اند و از زمان لشكرخان  در لوتك رحل اقامت گزيده اندو همچنان مثل سابق  با ساير تيره هاي رخشاني مواصلت و ارتباط نزديك دارند و به آداب و رسوم قومي و قبيله خويش به شدت  پايبند مي باشند.

( كنل چارلز ادوارد ييت ، از سكوهه ديدن كرده واينگونه مي نويسد: پس از عبور از قلعه سام - پسند خان رخشاني- كد خداي سكوهه كه بلوچ اهل كراچي است و دو پسرش به پيشباز ما آمده و خوش آمد گويي كردند ...كدخدا مي گفت كه دهكده 300خانوار زندگي مي كردند ولي آنچه را كه من ديدم كمتر از اين مقدار به نظر مي رسيد.

بيشتر ساكنان دهكده سيستاني بودند ،فقط تعداد ي بلوچ كه آن هم بستگي خويشاوندي با كدخدا داشتند در بين آنها به سرمي بردند اما در بيرون از دهكده وضع چنين نبود و چند خانوار بلوچ به طور پراكنده زندگي مي كردند.

...كدخدا پسند خان با ما همكاري مؤثري نداشت ونسبت به انگلیسی ها نفرتی عمیق ودیرینه داشت  واگر همت سلطان ابوتراب نماينده حشمت المك قاینی نبود،نمي توانستيم آذوقه و اجناس مورد نياز خود را فراهم كنيم.

 

...سيستاني هادرباره وي-كدخدا پسند خان رخشاني - مي گفتندكه او سيستاني نيست و اصليت او بلوچ است.

پسند خان  رخشاني از موقعيت والايي بر خوردار بود. او كه اصليتي چادرنشين و بيابانگرد داشت،رياست ايل رخشانی وتیره های گرگیج وسارانی وسایر تیره های قوم خویش  را كه شمار آنها به هزار خانوار مي رسيد عهده دار بود. افراداين ايل در منطقه گدار شاه وبند سيستان كه قسمتي جزو قلمرو ايران وقسمتي جزو خاك افغانستان محسوب مي شد زندگي مي كردند.

 

...قلعه سكوهه دو تپه رااز كل سه تپه در بر مي گيرد هر چند ديوارهاي خارجي آن مرمت شده و تقريباٌسالم است ليكن اتاقهاو قسمت داخلي آن به كلي ويران شده و به اصطبل بد منظره اي تبديل گرديده است.

اين قلعه به صورت پادگاني در اختيار يك سلطان يا سوبادار و چند سرباز ازهنگ قاينات قرار داده شده است و كدخدا ي رخشاني بر فراز تپه سوم زندگي مي كند)

رخشانی های منطقه میانکنگی  از زمان سردارمحمدرضاخان در منطقه کنگ افغانستان ومیانکنگی سیستان سکنی گزیده اند وبه زبان بلوچی تکلم میکنند که طایفه سارانی وگرگیج نیز به ترتیب ، تیره های منشعب از رخشانی بادینی ورخشانی جمال دینی می باشند.

رخشاني هاي كرمان از دوره صفويه ودر دوره سردار شهداد خان رخشاني (1139هجري قمري)در كرمان مي زيسته اند وپس از استقلال پاكستان گروهي ديگر به آنها پيوسته اند در كتاب مجمع التواريخ به اين موضوع اشاره گرديده است :

سيد احمد شاه پسر كوچك شاه سلطان حسين صفوي پس از قتل پدرش توسط محمود افغان در كرمان سربه شورش برداشته بود وحكومتي مستقل برپا داشته ، به جنگ با افغانها پرداخت كه در اين كار گروهي از طوايف مختلف رخشاني به سركرده گي سردار شهداد خان رخشاني به ياري وي پرداختند وآخر الامر تيره كمبرزهي رخشاني موفق گرديدند اشرف افغان را سربريده وبه در گاه نادر شاه افشار پيشكش نمايند.

 

 رخشانی های سرخس ومشهد از اعقاب سردار عیسی خان رخشانی اند.

چون  دولت روسیه نسبت به مسلمانان ظلم وستم فراوانی روا می داشته ؛ لذاسردار عیسی خان رخشانی ، پس از درگیری وجنگ پارتی زانی با دولت جبار  روسیه  با تمامی اعضای طایفه اش وارد خاک ایران گردیدند.و از انجا به  خراسان شمالی (مشهد وسرخس )کوچ می نمایند ونیمی از اعضای این گروه به افغانستان مهاجرت می کنند.ولی پس از صلح با دولت مذکور دوباره به روسیه باز می گردند وتنها 100 خانوار آنها در خراسان متفرق می شوند وترجیح می دهند هویت ایرانی خویش را حفظ نمایند.

 

« شرف» یا «مئیار» رخشانی عبارت است از :

۱ـ پذیرائی و مواظبت از مهمان.

۲ـ امانت داری و درستکاری.

۳ـ در پناه گرفتن هر کسی که تقاضا نماید و محافظت و نگهداری از او تا پاي جان .

۴ـ گرفتن بئریا انتقام یعنی خونی در بدل خونی که ریخته شود مگر آنکه خون آشتی را استوار گرداند.

۵ـ پرهیز ازکشتن زن و پسر نابالغ، کولی و کسی که غیر دین باشد ولی با آرامش در همسایگی شان به کار و زنده گی بپردازد.

۶ـ پرهیز از کشتن دشمنی که به زیارت گاهی پناه گزین شده باشد.

۷ـ آمرزیدن دشمن اگر زنی از طایفه او برای آمرزش خواهی آید.

۸ـ آتش بس و آشتی اگر کسی قران بر سرنها ده و میانجی گردد.

۹ـ کشتن زنا کار چون او را زنهار نشاید».

 

منابع :

کتاب زادسروان سيستان (غلامعلي رييس الذاكرين)

کتاب عشاير وطوايف سيستان وبلوچستان(ايرج افشار سيستاني)

کتاب جغرافياي نيمروز(ذوالفقار كرماني)

کتاب سيستان(جي پي تيت)غلامعلي رييس الذاكرين

کتاب تاریخ بلوچستان پاکستان(بلوچ قوم كي تاريخ)

کتاب سفرنامه خراسان وسیستان (ادوارد تیت انگلیسی )

زاروبین، ژوزف الفبنین (تحقیقاتی پیرامون زبان بلوچی وگویش رخشانی)

کتاب حمزه آذرك : (دكتر محمد تقي رخشاني)

کتاب احيائ الملوك (ملك شاه حسين سيستاني )

کتاب مجمع التواريخ _(میرزا محمد خلیل مرعشي صفوی)

نشریهء سیاسی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی افغانستان-خاوران -کامل انصاری  :نویسنده افغانی

کتاب شاهنامه :حکیم ابوالقاسم فردوسی

 

طوایف بلوچ رخشانی...
ما را در سایت طوایف بلوچ رخشانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل محمد رخشانی جمالدینی rakhshani بازدید : 274 تاريخ : پنجشنبه 6 آذر 1393 ساعت: 20:14

 

وجه تسمیه ایل رخشانی

 

رخشاني:(رخشان)

 

جد بزرگ رخشاني ها رخشان نام دارد كه طايفه نام خود را منتسب به وي مي داند. آرامگاه رخشان درکوهستانهای  بلوچستان پاکستان برروی ارتفاعات شمالی  دره رخشان قراردارد که  زیارتگاه مردم این  دیار است .

 

رخشان صاحب چهارفرزند به نامهاي بادين ، ماندا ، جمال دين   و زربخت بوده كه اين اسماءحالت تغيير يافته اسامي میربهاءالدين ،میر جمال الدين ،میر امام دادو زربخت مي باشند كه مدلل بر ديرينگي ووقدمت زمان حيات آنهاست.

هريك از اين فرزندان شاخه اي از تيره هاي ایل رخشاني را پديد آورده اند كه به نام خود آنها ناميده مي شود.

قسمت اعظم اين تيره ها دربلوچستان شرقی(پاکستان) نوشكي ، دالبندين،خاران(آران)،چاگی ، ماشکید ودره رخشان پاكستان سكونت دارند و تعدادي نيز در ولایات  نيمروز و هلمند  افغانستان  وبرخی درروسيه و  ترکمنستان وتعدادی نیز در کشورهای حوزه خلیج فارس وگروه اندكي در اروپا وآمريكا ساكن اند .

نكته حائز اهميت در مورد  رخشاني اين مطلب است كه در بلوچستان پاكستان فقط دو زبان شاخص وبارز وجوددارد که همگان بدان تکلم می کنند.

يكي زبان بلوچي باگویش رخشاني و ديگري ،زبان براهويي  است ،که این زبان ،متعلق به قوم براهویی است که یکی دیگر از نژادهای اصیل ایرانی است که دارای فرهنگ وزبان خاص خود می باشدو در شاهنامه از این قوم به نام کوچ(قفص)یاد شده است  و اكثر طوايف بلوچ ضمن آنكه به گويش بلوچي رخشاني تكلم مي كنند خود را وابسته  ومتعلق به اين ایل مي دانند.

در كتاب احيائ الملوك (ملک شاه حسین سیستانی ) نوع خاصي ازاسب  به نام  - اسب رخشاني  - نام برده مي شود كه توسط طايفه رخشاني ودرمنطقه  دره رخشان پرورش مي يافته است واين نوع اسب  از نژادهای گرانقيمت وكمياب بوده  که در آب وهوای مناطقگرم وخشک  تحمل واستقامت بسیار بالایی داردودر داشتن رنگ زیبا وسرعت خارق العاده ،منحصر به فرد است.

 زبان بلوچی از زبان‌های ایرانی شمال باختری است و با زبان‌های تاتی، کردی و تالشینزدیکی زیادی دارد  برای همین به نظر می‌رسد گویشوران این زبان در گذشته دور از نواحی شمالی ایران امروزی به کرمان وسپس به كيج ومكران قديم كه بعدها به بلوچستان  معروف گرديد کوچیده باشند.

در شاهنامه نیز از شجاعت ، دلیری ، بی باکی ، شرافت ومیهن پرستی  وتمدن متعالی آنان یاد شده است.

گویش‌ها

بلوچی را به دو گروه اصلی تقسیم می‌توان کرد:

 شرقی، یا شمال شرقی،

و غربی، یا جنوب غربی،

 عمده بلوچها درسه کشور پاکستان، ایران و افغانستان در سرزمینی نسبتاً وسیع و گرم وخشک زندگی می‌کنند تعدادی ازآنان در ترکمنستان بسر می‌برند مجموع قبایل بلوچ جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفرتخمین زده می‌شوند. که بیشتر آنها در دو کشور پاکستان و ایران ساکن اند. اما این رقمها اعتبار قطعی ندارند. بلوچها دراکثرکشورهای جهان سکونت دارند که به دلایل مختلفی از سرزمین خود خارج شده‌اند. که بخشی ازآنها درکشورهای حوزه خلیج پارس و برخی درکشورهای آفریقایی زندگی می‌کنند. بلوچهای افغانستان اغلب در دو ولایت هلمند و نیمروز بسر می‌برند.

گويش بلوچي غربی (رخشانی)

  • رخشانی سرحدی
  • رخشانی افغانستان
  • رخشانی ترکمنستان
  • رخشانی پنجگوری
  • رخشانی کلاتی
  • رخشانی سراوانی

گويش بلوچي جنوبی (مکرانی)

  • لاشاری
  • کچی
  • کراچی

گویش‌های  بلوچي جنوبی یا( سلیمانی وكيچي)

  • بوگتی (بامبور)
  • مری رند (سیبی) که چاکربر‌های سیب را شامل می‌شود
  • دوکمی- مزاری
  • مندوانی & گویش جاتووی سند غربی)

 

جماعتي از قبايل بلوچ كه تحت عنوان كلي (رند)ياد مي شوند طايفه رخشاني و ريگي اند كه در زمره ترك كنندگان زمين وداراي اهميت سياسي ويژه شناخته مي شوند. یک روایت بلوچی میگوید:( رخشانی وریگی چوک میر حقیقت حان انت)

تيره هاي مختلف اين طايفه در كشورهاي پاكستان(نوشكي ودالبندين وكوئته وماشكيد وكراچي و دره رخشان وريگستان)

افغانستان(هلمند ونيمروز وريگستان )

ايران(سيستان، لوتك رخشاني وميانكنگي وشهرزابل ، بلوچستان، زاهدان، ميرجاوه ، خاش و...  )

وتركمنستان، سرخس ، خراسان ، بيرجند ، تربت، قاين ، مشهد ، سرخس

كرمان ، فهرج ، رودبارجنوب ، قلعه گنج ، منوجان ، کهنوج ،فاریاب وهرمزگان و...  زندگي مي كنند.

تيره هاي اصلي اين طايفه عبارتند از :

1ـ رخشاني باديني (تيره سرداري)

2ـ رخشاني جمال ديني

3ـرخشاني ماندايي

4ـ رخشاني زربختي

 

 

شاخه هاي  منشعب از چهار تيره بزرگ عبارتند از:

 

ریگی (دارای 36 تیره )سارانی(دارای 5 تیره )؛گرگیج(؛دارای 10 تیره)

 جیند زهی؛ فقیرزهی ؛جنگی زهی ؛قنبرزهی (کمرزهی،خمر)===توسط اين تيره اشرف افغان هنگام فرار به سوي قندهار كشته شد وسرش را به عنوان هديه براي نادر شاه افشار فرستادند.===؛ سیاه پاد؛ ازبک زایی؛ بهلولی؛ ماهککی ، لالويي

سور؛ کبدانی ؛رحمان زهی ؛بیلر؛ مالکی؛ سیاه چم؛ شهمراد زهی ؛کمالان زهی ؛مسری زهی؛ هولازهی ؛اينگل زهی؛ آزات زهی؛ دشتکانی؛ بلغانی؛ مندوزایی؛ غدایزدایی ؛رحیمان زایی ؛بولا زهی ؛ هوت رخشاني.؛سیاه سر ،  رند ، کلبعلی ، علی زایی و...

رخشانی های افغانستان زربختی اند وبرخی از آنان که در منطقه نیمروزبه سر می برند به همراه گروهی از پشتون های افغان چون در میان طوایف براهویی زندگی می کنند با زبان براهویی تکلم.بلوچ های رخشانی و پشتون های نورزی نیزگویش لهجه براهویی را دارند.ولی سایر رخشانی  افغانستان به زبان بلوچی رخشانی تکلم می نمایند.

رخشاني هاي سيستان ومیرجاوه ، زاهدان ، بيرجند ، مشهد، تهران ونوشكي ودالبندين ، از تيره های باديني وجمال دینی اند واز دو گروه فارسي زبان و بلوچ زبان ،تشكيل شده اند كه شجره نامه  رخشاني هاي باديني   به شرح ذيل مي باشد.

 زوطهماسب(پادشاه ایران در زمان افراسیاب)            میر زمیر  ــــــــ  میر قاسم  ـــــــ  میر نصر الدین(میر حقیقت خان)  ــــــــ  میر نور شاه (رخشان) ــــــــ میر بادین  ــــــــــ  میر سیداد  ــــــــ  میر کرم شاه  ـــــــــــ  میر شهبیک  ــــــــــ  میر هارون  ــــــــــ  میر حیدر  ــــــــــــ  میر حسن  ـــــــ میر مانده ـــــــ میرحمزه(حمزه سیدالشهدا ـ حمزه آزرک شاری - رهبر جنبش سیستان علیه اعراب حاکم بر سیستان بزرگ -در آن دوره تا منطقه سند پاكستان جزئ سيستان بوده است = حَمزه پسر آذَرَک شاری معروف به حمزه بن عبدالله خارجی یکی از ایرانیانی است که بر علیه حکومت خلفای عباسی قیام کرد.

قیام او در اواخر سدهدوم هجری درسیستان آغاز شد. او نسب خود را به زو طهماسب می‌رسانید وحکیم طوس در شاهنامه از زو طهماسب اینگونه یاد می کند:

در ادامه  نبرد نوذر پادشاه ایرانی کشته شد اما با درایت و دلاوری زال ایرانیان در مقابل سپاه افراسیاب ایستادند و زوطهماسب را به پادشاهی برگزیدند افراسیاب که از فتح ناامید گشته بود مجبور به پذیرش قرارداد صلح و عقب نشینی شد و استقلال ایران به همت دلیران سیستان حفظ گردید.

با مرگ زوطهماسب و در هنگامه پادشاهی گرشاسب بار دیگر افراسیاب تورانی سعی کرد از بحران انتقال حکومت استفاده نماید لذا با لشکری گران به ایران تاخت.و . . ).

حمزه آذرك به خاطر این که یکی از عمال دولت عباسي  نسبت به او بي احترامي كرد ،به ستیزه برخاست وقيام كرد.

حمزه سپاهی بزرگ گرد آورد و توانست که نمایندگان هارون الرشیدخلیفهوقت عباسی راشکست دهدوسیستان راازدست آنان خارج کند. او مردم سیستان را از دادن خراج به خلیفه بازداشت و خود نیز چیزی از آنان نگرفت. وی سپس خراسان و کرمان را نیز به سیستان افزود. علی بن عیسی که از طرف خلیفه فرمانروای خراسان بود از هارون کمک خواست. خلیفه به تن خویش به خراسان رفت و امان‌نامه‌ای نیز برای حمزه نوشت ولی حمزه ، حاضر به صلح نشد و با سپاهی سی هزار نفری به مقابله با خلیفه شتافت. هنگامی که او به نیشابوررسید شنید که هارون درگذشته‌است و به گماردن پنج هزار سپاهی در سرزمین‌های که تسخیر کرده بود بسنده کرده و خود به هندو سندلشکر کشید. حمزه در زمان فرمانروایی مامون به سال ۲۱۳ هجری درگذشت)   ــــــــــــــ

میرشاهو ـــــــــ مير شیهک (ازحاکمان بلوچستان قبل از صفویه )ــــــــ»مير چاكر(ازحاکمان بلوچستان در عهد صفویه )ـــــــــ مير حمراء ــــــــ مير حسن ـــــــــ مير بدرالدين ـــــــــ مير نصرالدين ــــــــ مير عجب خان ـــــــــ مير اوديل خان ــــــــ شادي خان ــــــــ مير جان بيك خان ـــــــــــ مير رستم خان ــــــــــ مير كوچك خان ـــــــــــ مير لشكر خان

طبق اسناد موجود مير لشكر خان در اطراف تاسوكي ،ريگ چاه وگود زره ،که در آن زمان دشتی آباد وپر رونق بوده است, به شغل دامداري اشتغال داشته وداراي رمه هاي بزرگ شتر وبز وگوسفندبوده و هم پيمان با قوم  براهويي، تأمين امنيت مرزهاي شرقي كشور ر ا بر عهده داشته است .وزماني كه دولت مركزي ضعيف بود به صورت خود مختار در این منطقه ، حكومت مي نموده است وهم اكنون دوتپه در منطقه تاسوكي به نام تپه لشكران 1و2 به ثبت ميراث فرهنگي رسيده است.

پس از اينكه به دليل بي ليا قتي شاهان ايران بلوچستان به دوقسمت تقسيم شد وقسمت شرقي به بلوچستان انگليس معروف گرديد، ايل رخشاني براي اينكه مليت ايراني خويش را از دست ندهند وتحت تسلط انگليسي ها در نيايند پس از جنگ وگریز های متعدد، به سوي مرزهاي داخلي ايران كوچيدند وقسمت اعظم آنها در سيستان كه منطقه اي سرسبز وخرم بود متمركز گرديدند.

ولي به دلايلي مجبور شدند به گروههاي كوچكتري تقسيم شوند وبه روسيه وافغانستان  وشهرهاي داخلي ايران وگروهي نیز  به پاكستان و کشورهای خلیج فارس نقل مکان نمایند .

رخشاني هاي لوتك وسکوهه، از زمان کدخداپسند خان رخشانی که از طرف خاندان علم قاینی  به سمت  کدخدایی سکوهه را منصوب شده است در اطراف سكوهه، سبز كيم ولوتك اقامت داشته اند.  ازگویش بلوچي به فارسي وگويش سيستاني  تغيير زبان داده اند و از زمان لشكرخان  در لوتك رحل اقامت گزيده اندو همچنان مثل سابق  با ساير تيره هاي رخشاني مواصلت و ارتباط نزديك دارند و به آداب و رسوم قومي و قبيله خويش به شدت  پايبند مي باشند.

( كنل چارلز ادوارد ييت ، از سكوهه ديدن كرده واينگونه مي نويسد: پس از عبور از قلعه سام - پسند خان رخشاني- كد خداي سكوهه كه بلوچ اهل كراچي است و دو پسرش به پيشباز ما آمده و خوش آمد گويي كردند ...كدخدا مي گفت كه دهكده 300خانوار زندگي مي كردند ولي آنچه را كه من ديدم كمتر از اين مقدار به نظر مي رسيد.

بيشتر ساكنان دهكده سيستاني بودند ،فقط تعداد ي بلوچ كه آن هم بستگي خويشاوندي با كدخدا داشتند در بين آنها به سرمي بردند اما در بيرون از دهكده وضع چنين نبود و چند خانوار بلوچ به طور پراكنده زندگي مي كردند.

...كدخدا پسند خان با ما همكاري مؤثري نداشت ونسبت به انگلیسی ها نفرتی عمیق ودیرینه داشت  واگر همت سلطان ابوتراب نماينده حشمت المك قاینی نبود،نمي توانستيم آذوقه و اجناس مورد نياز خود را فراهم كنيم.

 

...سيستاني هادرباره وي-كدخدا پسند خان رخشاني - مي گفتندكه او سيستاني نيست و اصليت او بلوچ است.

پسند خان  رخشاني از موقعيت والايي بر خوردار بود. او كه اصليتي چادرنشين و بيابانگرد داشت،رياست ايل رخشانی وتیره های گرگیج وسارانی وسایر تیره های قوم خویش  را كه شمار آنها به هزار خانوار مي رسيد عهده دار بود. افراداين ايل در منطقه گدار شاه وبند سيستان كه قسمتي جزو قلمرو ايران وقسمتي جزو خاك افغانستان محسوب مي شد زندگي مي كردند.

 

...قلعه سكوهه دو تپه رااز كل سه تپه در بر مي گيرد هر چند ديوارهاي خارجي آن مرمت شده و تقريباٌسالم است ليكن اتاقهاو قسمت داخلي آن به كلي ويران شده و به اصطبل بد منظره اي تبديل گرديده است.

اين قلعه به صورت پادگاني در اختيار يك سلطان يا سوبادار و چند سرباز ازهنگ قاينات قرار داده شده است و كدخدا ي رخشاني بر فراز تپه سوم زندگي مي كند)

رخشانی های منطقه میانکنگی  از زمان سردارمحمدرضاخان در منطقه کنگ افغانستان ومیانکنگی سیستان سکنی گزیده اند وبه زبان بلوچی تکلم میکنند که طایفه سارانی وگرگیج نیز به ترتیب ، تیره های منشعب از رخشانی بادینی ورخشانی جمال دینی می باشند.

رخشاني هاي كرمان از دوره صفويه ودر دوره سردار شهداد خان رخشاني (1139هجري قمري)در كرمان مي زيسته اند وپس از استقلال پاكستان گروهي ديگر به آنها پيوسته اند در كتاب مجمع التواريخ به اين موضوع اشاره گرديده است :

سيد احمد شاه پسر كوچك شاه سلطان حسين صفوي پس از قتل پدرش توسط محمود افغان در كرمان سربه شورش برداشته بود وحكومتي مستقل برپا داشته ، به جنگ با افغانها پرداخت كه در اين كار گروهي از طوايف مختلف رخشاني به سركرده گي سردار شهداد خان رخشاني به ياري وي پرداختند وآخر الامر تيره كمبرزهي رخشاني موفق گرديدند اشرف افغان را سربريده وبه در گاه نادر شاه افشار پيشكش نمايند.

 

 رخشانی های سرخس ومشهد از اعقاب سردار عیسی خان رخشانی اند.

چون  دولت روسیه نسبت به مسلمانان ظلم وستم فراوانی روا می داشته ؛ لذاسردار عیسی خان رخشانی ، پس از درگیری وجنگ پارتی زانی با دولت جبار  روسیه  با تمامی اعضای طایفه اش وارد خاک ایران گردیدند.و از انجا به  خراسان شمالی (مشهد وسرخس )کوچ می نمایند ونیمی از اعضای این گروه به افغانستان مهاجرت می کنند.ولی پس از صلح با دولت مذکور دوباره به روسیه باز می گردند وتنها 100 خانوار آنها در خراسان متفرق می شوند وترجیح می دهند هویت ایرانی خویش را حفظ نمایند.

 

« شرف» یا «مئیار» رخشانی عبارت است از :

۱ـ پذیرائی و مواظبت از مهمان.

۲ـ امانت داری و درستکاری.

۳ـ در پناه گرفتن هر کسی که تقاضا نماید و محافظت و نگهداری از او تا پاي جان .

۴ـ گرفتن بئریا انتقام یعنی خونی در بدل خونی که ریخته شود مگر آنکه خون آشتی را استوار گرداند.

۵ـ پرهیز ازکشتن زن و پسر نابالغ، کولی و کسی که غیر دین باشد ولی با آرامش در همسایگی شان به کار و زنده گی بپردازد.

۶ـ پرهیز از کشتن دشمنی که به زیارت گاهی پناه گزین شده باشد.

۷ـ آمرزیدن دشمن اگر زنی از طایفه او برای آمرزش خواهی آید.

۸ـ آتش بس و آشتی اگر کسی قران بر سرنها ده و میانجی گردد.

۹ـ کشتن زنا کار چون او را زنهار نشاید».

 

منابع :

کتاب زادسروان سيستان (غلامعلي رييس الذاكرين)

کتاب عشاير وطوايف سيستان وبلوچستان(ايرج افشار سيستاني)

کتاب جغرافياي نيمروز(ذوالفقار كرماني)

کتاب سيستان(جي پي تيت)غلامعلي رييس الذاكرين

کتاب تاریخ بلوچستان پاکستان(بلوچ قوم كي تاريخ)

کتاب سفرنامه خراسان وسیستان (ادوارد تیت انگلیسی )

زاروبین، ژوزف الفبنین (تحقیقاتی پیرامون زبان بلوچی وگویش رخشانی)

کتاب حمزه آذرك : (دكتر محمد تقي رخشاني)

کتاب احيائ الملوك (ملك شاه حسين سيستاني )

کتاب مجمع التواريخ _(میرزا محمد خلیل مرعشي صفوی)

نشریهء سیاسی، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی افغانستان-خاوران -کامل انصاری  :نویسنده افغانی

کتاب شاهنامه :حکیم ابوالقاسم فردوسی

 

طوایف بلوچ رخشانی...
ما را در سایت طوایف بلوچ رخشانی دنبال می کنید

برچسب : رخشانی " ایل رخشانی " بلوچ"سیستان "بلوچستان"پاکستان"ترکمنستان"روسیه "افغانستان, نویسنده : گل محمد رخشانی جمالدینی rakhshani بازدید : 249 تاريخ : پنجشنبه 6 آذر 1393 ساعت: 19:50